به دیدارم بیا هر شب
چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۱ ق.ظ
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنهاوتاریک خدا ماننددلم تنگ استبیا ای روشن،ای روشن تر از لبخندشبم راروز کن در زیر سرپوش سیاهی هادلم تنگ استبیا بنگر چه غمگین وغریبانه
در این ایوان سرپوشیدهوین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستو ها وماهی هاواین نیلوفر آبی واین تالاب مهتابیبیا ،ای هم گناه من در این برزخبهشتم نیزو هم دوزخبه دیدارم بیا ،ای هم گناه ، ای مهربان بامنکه اینان زود میپوشندرودر خواب های بی گناهی هاومن می مانم و بیداد بیخوابیدر این ایوان سرپوشیده متروک
شب وافتاده ست ودر تالاب من دیری ستکه درخوابندآن نیلوفر آبی وماهی هاپرستو هابیا امشب که بس تاریک وتنهایمبیا ای روشنی ،امابپوشان رویکه می ترسم تو را خورشید بپندارندومی ترسم همه از خواب برخیزندو می ترسم که چشم از خواب بردارندنمی خواهم ببیند هیچکس مارانمی خواهم بداند هیچکس ماراو نیلوفر که سر برمی کشد ازآبپرستو ها که با پروازو باآوازوماهی ها که با آن رقص غوغایینمی خواهم بفهمانند بیدارندشب افتاده ست ومن تاریک وتنهایمدر ایوان ودر تالاب من دیری ست در خوابندپرستو ها وماهی ها وآن نیلوفر آبیبیا ای مهربان با من!بیا ای یاد مهتابی
- ۹۸/۰۵/۰۹